برچسب : نویسنده : aazin1384 بازدید : 118
تو به من خنديدی و نمیدانستی
من به چه دلهره از باغچه همسايه
سيب را دزديدم
باغبان از پی من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلود به من كرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان
میدهد آزارم
و من انديشه كنان
غرق در اين پندارم
كه چرا
خانه ی كوچک ما
سيب نداشت
برچسب : نویسنده : aazin1384 بازدید : 107